میزان رای ملت است **** امام -

بیایید سوم شهریور را بخاطر ایستادگی و شهادت سه سرباز سرافراز ایرانی ، در مقابل قوای تا بن دندان مسلح روس در سوم شهریور 1320 "روز جلفا " نام گذاری نماییم

دوشنبه

قیام 29 بهمن تبریز و تزریق امید بر پیکره حرکت انقلابی


قيام 29 بهمن تبريز و تزريق اميد بر پيكره حركت انقلابي

گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، 29 بهمن سال 1356 دومين حركت گسترده اسلامي و مردمي است كه متعاقب قيام خونين 19 دي مردم قم در شهر قهرمان‌پرور تبريز صورت گرفت، اين حركت راه امت اسلامي را به راه خونيني كه در بيش روي داشت پيوند داد و لحظاتي را به دنبال آورد كه از آن خورشيد حيات‌آفرين انقلاب اسلامي شروع به درخشش كرد.

--------------- *پيش از آغاز ---------------

تبريز نخستين پايتخت شيعه است. مناره‌هاي مسجد صاحب‌الامر روزي را كه سكه‌ها به نام علي بن ابيطالب (ع) ضرب شدند، نيك به ياد دارد و شاهدي است برجاي ايستاده در گذر روزها،ماه‌ها، سال‌ها و حوادث روزگار. تبريز به مرور خاطرات سال‌هاي استبداد صغير مي‌پردازد. هنوز صداي ستارخان (سردار ملي) بر در و ديوار اين شهر ضبط است كه گفت: «من مي‌خواهم 72 اقليم زير بيرق اميرالمؤمنين و حضرت عباس باشند، شما از من مي‌خواهيد زير بيرق روس و انگليس بروم؟‍! »،باغشمال به خود مي‌بالد كه روزي باقرخان (سالار ملي) قدم بر سينه وي فشرده است. دوشنبه دهم ديماه سال 1290 شمسي و مصادف با روز عاشوراست. پيكر ثقه‌الاسلام و هشت تن از يارانش با آقا شيخ سليم، ميرزا ابولقاسم ضيا‌ءالعلماء محمد قلي‌خان، صادق الملك، پسران علي مسيو و مشهدي ابراهيم خياط توسط قشون روس به دار آويخته شده‌اند. ثقه‌الاسلام حاضر نشد حمله روس‌ها به تبريز را به رسميت بشناسد و مجاهدان تبريز را شورشي معرفي كند، وي اقتدار ايران را مي‌خواست. سال‌هاست كه پهلوي دوم بر كشور پهناور ايران حكم مي‌راند. روز عاشوراست و مردم از راه‌اندازي دسته‌هاي عزاداري منع شده‌اند. در ميدان ساعت شهر (نوبار قاپيسي) سوز و سرما بيداد مي‌كند، صداي ناله حزيني فضاي ميدان را درهم مي‌پيچد صدا، صداي «كريم آقا صافي»،شاعر نوحه‌سراي تبريزي است كه مي‌خواند:

«يوم عاشورا دي يا روز قيامتدور بوگون

يا قيامت عرصه سيندن بير علامتدير بوگون»

مردم گرداگرد صافي جمع مي‌شوند و دسته عزاداي باشكوهي به راه مي‌افتد و صافي ادامه مي‌دهد:

«عالم باطنده ايندي كربلا قان آغليور

خنجر قاتل باخير مقتوله هر آن،آغليور

بير طرفده زينبه گويا قيامتدور بوگون»

و اين حكايت تبريز است. ديار شمس تبريزي، قبله‌گاه مولانا و خانه اهل بيت!

-------- *درآمد --------

رخدادهاي تاريخي پديده‌هايي‌ هستند كه عوامل مختلفي در به وجود آمدن آنها موثرند. اين عوامل به طور كلي به دو دسته خاص و عام قابل تقسيم هستند. علل خاص، آن دسته از عواملي هستند كه به طور موردي در ايجاد يك پديده‌ تاريخي نقش دارند. اين عوامل، اگرچه توان تبيين يك پديده را دارند، اما نمي‌توانند فصل ‌مشترك رويدادهاي متعددي قرار گيرند. علل عام، آن دسته از عوامل تآثيرگذار در پديده‌هاي تاريخي‌اند كه مي‌توانند وجوه مشتركي از علل پديده‌هاي مختلف تاريخي را پوشش داده و به عنوان متغيرهاي مستقل، متغيرهاي وابسته متعددي را تحت تاثير قرار دهند. به طور مثال استبداد سياسي در تاريخ ايران به عنوان متغيري عام و به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي‌شاه و يا فرمان كشف حجاب در دوره رضاخان به عنوان علتي خاص، مي‌تواند موجد اعتراض‌ها و شورش‌هاي مردمي تلقي شود.

----------------------------- *نگاهي به قيام 29 بهمن تبريز ----------------------------

29 بهمن ماه 1356 يكي ديگر از نقاط عطف تاريخ ايران است كه به دست مردم تبريز و آذربايجان رقم زده شد. قيام عمومي مردم تبريز در 29 بهمن ماه سال 56، بزرگ‌ترين حضور توده‌اي و يكپارچه مردم در سير تكوين انقلاب اسلامي تا به آن روز بود و شوك سياسي بزرگي به رژيم پهلوي وارد كرد.

----------- *آغاز قيام -----------

قيام قهرمانانه اين خطه مسلمان (مردم تبريز در سال 56) در شرايطي صورت گرفت كه رژيم طاغوت تا بن‌دندان مسلح براي شكار هر جنبنده‌اي كه به مخالفت برمي‌خواست سخت در كمين بود و در اين راه همه امكانات خويش را با همكاري اجانب به ياري گرفته بود، مردم مسلمان و انقلابي تبريز مصمم و استوار چون ياران باوفاي سرور آزادگان حسين‌بن‌علي (ع)، با وجود مخاطراتي كه در پيش روي داشتند در يوم‌الله 29 بهمن به عهد خود با اسلام و امام وفا كردند و به ميعادگاه آمدند و با نثار خون خويش چهلمين روز حركت خونين قم و حركت شور‌آفرين مردم اين ديار مذهبي را گرامي داشتند. قلب‌هاي پاك ملت مسلمان ايران هنوز در سوگ شهداي 19 دي قم آكنده از غم و اندوهي جانكاه بود. هنوز خون‌هاي طلاب جوان و اقشار مختلفي كه در اعتراض به درج مقاله توهين‌آميز روزنامه اطلاعات و اساعه ادب به ساحت مقدس رهبر نهضت اسلامي به پا خاسته بودند، از سنگفرش كوچه و خيابان‌هاي قم پاك نشده بود كه رژيم آمريكايي شاه در 29 بهمن سال 1356 دست به جنايت ديگري زد و فاجعه ناگوار تبريز را رقم زد.

--------------- *كانون مبارزه ---------------

مسجد شعبان تبريز با نام آيت‌الله سيد محمدعلي قاضي طباطبايي شناخته مي‌شود. وي از سال 42 در تبريز اقامت گزيده و رشته مبارزات و تحركات سياسي آذربايجان را در دست گرفته است. خانه آقاي قاضي،خانه اميد مردم تبريز و مسجد شعبان كانون مبارزه است. هر شب در اين مسجد مجلس سخنراني برپاست و مجالس ناصرزاده و آقازاده از شور و حال بيشتري برخوردارند. كساني كه به مسجد شعبان و منزل آيت‌الله قاضي رفت و آمد دارند بارها و بارها در مورد حادثه 15 خرداد 42 و آيت‌الله خميني (ره)، سخناني را از زبان آقاي قاضي شنيده‌اند. مردم تبريز آقاي خميني را با حوادث سال 42 مي‌شناسند. اين روزها در مسجد شعبان زمزمه‌هايي به گوش مي‌رسد. صحبت از برگزاري چهلم شهداي 19 دي قم است، همه منتظرند تا ببينند آقاي قاضي چه تصميمي خواهند گرفت. پيش از هر حركت و اقدامي در تبريز، مبني بر افشا و يا مخالفت با رژيم از آيت‌الله قاضي كسب تكليف مي‌شود. صبح روز جمعه 28 بهمن، اعلاميه‌اي با امضاي 9 تن از علماي تراز اول تبريز (سيد حسن انگجي، الاحقر جعفر اشراقي، سيد يوسف الهاشمي، عبدالحميد شربياني، عبدالمجيد واعظي، الاحقر عبدالحسين غروي، سيد محمد علي قاضي طباطبايي، الاحقر كاظم دينوري و الاحقر عبدالله سرابي) بر ديوارها نصب شده است و مردم را به حضور در مراسم چهلم شهداي قم دعوت مي‌كند. خورشيد يكشنبه 29 بهمن 1356 تازه طلوع كرده بود كه با اتكا به خداوند مردم دسته دسته و گروه گروه براي حضور در مسجد به راه افتادند، دانشجويان كه نقش اساسي در اين قيام داشتند با تعطيلي كلاس‌هاي درس خويش و بازاريان و اصناف با تعطيلي مغازه‌هاي خود به اجتماع اين سيل عظيم كه در حال جاري شدن بود مي‌پيوستند، دريايي كه در حال خروشيدن پايه‌هاي ستمكاران را به لرزه در آورده بود. جمعيت خداجوي و حق‌طلب كه نورعشق الهي در دل‌هايشان نقش بسته بود در بازار تبريز متراكم شدند و اين در حالي بود كه دهانه بازار به دستور سپهبد آموزده، استاندار وقت رژيم طاغوت به وسيله ماموران تحت فرماندهي سرگرد حق‌شناس كه بويي از حق‌شناسي نبرده بود، بسته شده بود تا از ورود مردم به مسجد جلوگيري كند. هر لحظه به انبوه جمعيت حاضر افزوده مي‌شد و اين حضور بيشتر از حد مردم كه لرزه بر اندام ماموران انداخته بود، باعث شد سرگرد حق‌شناس اين ملعون سرسپرده و حلقه به گوش ستمشاهي و خائن به مقدسات مردم توهين كند،«مگر نگفتم در اين طويله را ببنديد؟!». در اين هنگام جواني از ميان مردم پاره آجري را برمي‌دارد و به سوي حق‌شناس برتاب مي‌كند. نام اين جوان، محمد تجلاست، دانشجويي 22 ساله و اهل اردبيل كه در دانشگاه تبريز در سال سوم رشته ‌مهندسي درس مي‌خواند. حق‌شناس اسلحه كمري‌اش را بيرون مي‌كشد و به طرف مردم بي‌دفاع شليك مي‌كند و با گشودن آتش به سوي اين مردم خداجوي، گروهي از آنان مقابل مسجد قزلي مجروح شده و يك تن از غيور مردان اين خطه كه همان محمد تجلاست به شهادت مي‌رسد و اين اتفاق منشا انفجار مي‌شود. مردم خشمگين جنازه خون‌آلود جوان قهرمان را برداشته و با شعارهاي الله اكبر، خميني رهبر و كشتند جوانان وطن، الله اكبر، به طرف خيابان‌هاي شهر به حركت درآمده و قيام از همين جا شروع مي‌شود. طبق كسب تكليفي كه از آيت‌الله قاضي شده بود، حركت در خيابان آغاز مي‌شود. مردم در حالي كه شعار مي‌دهند، پيش مي‌روند و كم‌كم نوع شعارها عوض مي‌شود، درود برخميني، مرگ بر شاه، واي بر اين حكومت يزيدي. اين شعارها نخستين بار در تبريز سرداده مي‌شوند و طولي نمي‌كشد كه به سراسر كشور منتقل مي‌شود. همه اين شعارها را تبريزي‌ها به وجود مي‌آورند. «اين شعاري كه الان هم در ذهن مردم است، مرگ بر آمريكا، مرگ بر شوروي، مرگ بر منافقين و صدام و مرگ بر ضدولايت فقيه، همه از تبريز آغاز شده است، بعد به تهران آمد و در تمام كشور منعكس شد. آن بنده خداي فراري (بني صدر)، از بس از اين «مرگ بر ضد ولايت فقيه» لجش مي‌گرفت كه مي‌گفت:« اين مردم تهران هم، چون اصلش را تبريزي‌ها شروع كرده‌اند، با لهجه تركي بيان مي‌كنند و تقليد مي‌كنند» و وي از مسئله خيلي ناراحت بود. خبر به استاندار وقت سپهبد اسكندر آزموده مي‌رسد، مي‌گويد: «جايي كه من هستم، آب بالا نمي‌رود!» تا نزديكي شهر دسته‌هاي ديگري كه از نقاط ديگر شهر راه افتاده‌اند به سمت مركز شهر پيش مي‌آيند. مارالان حكم‌آباد، شمس تبريزي ، قره آغاج، دارايي و ساير محلات تبريز، همه و همه پر از جمعيت است. تبريز به شهري جنگ‌زده مي‌ماند، بلوار منجم و دفتر حزب رستاخيز به دست مردم افتاده است. شيشه‌هاي ساختمان حزب شكسته است و ساختمان در آتش مي‌سوزد. ساعت سه بعد از ظهر، شهر به صورت كامل در كنترل مردم تظاهر كننده است. زمزمه‌هايي در شهر مي‌پيچد كه نيروهاي كمكي و زره‌پوش‌ها براي باز پس‌گيري شهر در راهند. بعضي‌ها مي‌گويند كه توسط چند هواپيماي سي ـ 130 از تهران آورده شده‌اند. برخي از افراد مغرض و فرصت‌طلب در تلاشند تا بازار شهر را آتش بزنند و ارزاق عمومي مردم را با خطر مواجه سازند. با هدايت آيت‌الله قاضي ، بازار شهر در امان ماند. عده‌اي از روحانيون شهر با آيت‌الله قاضي ديدار مي‌كنند. آيت‌الله قاضي مي‌گويد: «تبريز مثل يك ديگ سنگي بزرگ است كه دير گرم مي‌شود، ولي وقتي به جوش آمده دير به سردي مي‌گرايد.» ديگر هيچ چيز جلوي خشم آذربايجاني‌هاي غيور را نمي‌تواند بگيرد. فرياد مرگ بر شاه شهر را به لرزه در آورده است، در ميدان دانشسراي تبريز مردم مجسمه ضحاك زمان را سنگسار مي‌كنند. از همان نخستين لحظات قيام، ماموران نظامي مردم حق‌جو را مورد هدف گلوله و رگبار مسلسل‌هاي خود قرار مي‌دهند و آنها را به خاك و خون مي‌كشند و در پي اين تظاهرات عده بسياري زخمي و تعدادي نيز به خيل شهدا پيوستند و درخت خونين انقلاب اسلامي را آبياري كردند. حوالي ساعت 5/2 بعدازظهر، نيروهاي كمكي ارتش با تانك‌ها و زره‌پوش‌ها وارد شهر مي‌شوند. در شهر حكومت نظامي اعلام مي‌شود، با وجود اعلام حكومت نظامي تا پاسي از شب مردم در كوچه‌ها و خيابان‌ها به مبارزه ادامه دادند. شعبات بانك صادرات بيشتر آسيب ديده است. در ميان مردم صحبت از هژير يزداني و چند نفر از اعضاي دربار است كه از سود درآمد اين بانك نفع مي‌برند. اسكناس‌هاي زيادي در خيابان‌ها ريخته است. ولي مردم اين وجوه را حاصل از ربا مي‌دانند و به آنها اعتنايي نمي‌كنند. تظاهركنندگان به مراكز نظام حمله مي‌كنند و مردم غيرتمند تبريز در ستيز با مظاهر كثيف طاغوت، اماكني از قبيل سينماها، مشروب فروشي‌ها و كاخ جوانان را آتش مي‌زنند. ساختمان جرثومه فساد، حزب رستاخيز در هم كوبيده مي‌شود. وقتي خبر واقعه تبريز به گوش محمدرضا پهلوي مي‌رسد با عصبانيت مي‌گويد: «هر ايراني از وضع موجود كشور ناراضي است، پاسپورتش حاضر است، مي‌تواند از كشور خارج شود!» اما شاه و عمال دست‌نشانده‌اش در برابر اين واقعه دچار وحشت هولناكي مي‌شوند و دست به واكنش‌هاي عجولانه‌اي مي‌زنند. ضحاك زمانه براي اينكه دست‌هاي خونين خود را از اين جنايت نفرت‌انگيز پاك كند، فرمان صادر مي‌كند تا ماموران خطاكار حوادث خونين تبريز مجازات شوند و پس از احضار رئيس شهرباني و عزل استاندار تبريز، هيئتي به سرپرستي ارتشبد شفقت، (آجودان شاه) به تبريز اعزام مي‌شوند. دولت جمشيد آموزگار طغيان مردم تبريز را برانگيخته به دست بيگانگان شمرده و اشاره به شورشي‌ها كرد و اعلام كرد كه «در خيل آشوبگران، تبريزي واقعي نبوده و همه از آن سوي مرز آمده بودند.» وزير مشاور كابينه او در مجلس اظهار داشت: «آشوب و بلواي تبريز را كمونيست‌هاي شناخته شده به راه انداختند.» خود شاه هم از زدن برچسب‌هاي ناچسب بر چهره نهضت اصيل اسلامي ابا نكرد و در مصاحبه‌اي كه چند روز بعد با خبرنگار بي.بي.سي داشت گفت: «شورش‌هاي قم و تبريز نتيجه اتحاد نامقدس بين كمونيست‌ها و اشخاص بسيار مرتجع است.» همين تحليل در مطبوعات وابسته به حكومت و تريبون‌هاي رسمي نيز عرضه مي‌شود. مردم تبريز را به باد طنز مي‌گيرند و ابياتي چند بر سر زبان‌ها مي‌افتد؟! «زلفعلي نن، اروجعلي هاردان اولدي خارجه لي؟! تبريز لي اؤزودور، اؤزي بهمنين ييرمي دوققوزي!»‌ خود شاه جنايتكار هم به خوبي مي‌دانست كه قيام تبريز همچون نهضت همه ايران اسلامي بود و براي دفاع از حق و احكام اسلام صورت گرفته بود. بي‌شك نسبت دادن اين قيام به ماركسيست‌ها با ماركسيست‌هاي اسلامي كه در تبليغات شاهانه ديده مي‌شد، خدعه‌اي بيش نبود و نشانگر اين واقعيت بود كه اين مكاتب انحرافي جايگاهي در ايران ندارند و الا شاه از آنها ذكري به ميان نمي‌آورد. اما شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده، مرگ بر شاه است و هر چه عمال كثيف كوشش مي‌كنند كه جنايات را در مركز اصلي منحرف و به دولت يا ماموران متوجه كنند كسي نيست كه باور كند. بيش از يك هفته از واقعه 29 بهمن مي‌گذرد، ولي هنوز در بازار شهر، تردد و خريد و فروش عادي جريان ندارد. اعلاميه‌اي از سوي علماي شهر صادر مي‌شود و از مردم مي‌خواهد كه كسب و كار خود را آغاز كنند تا مركز استان دچار ركود اقتصادي نشود، پس از پخش اين اعلاميه، بازار شهر از تعطيلي كامل خارج مي‌شود ولي تا نزديكي‌هاي عيد سال 57 به صورت نيمه تعطيل به كار خود ادامه مي‌دهد.

---------------------- * شاخص‌هاي قيام 29 بهمن تبريز --------------------

در اين روز قيام شهري تمام عيار رخ داد كه از بازار شروع شد و همه محلات، حتي برخي از روستاهاي نزديك را نيز در بر‌گرفت. حركت مردم تبريز در حالي صورت گرفت كه سال‌ها سكون و رخوت بر اين منطقه سايه افكنده بود. افسانه شكست‌نا‌پذير بودن رژيم شاه در اين روز تاريخي از سوي مردم آذربايجان باطل شد و پس از آن مردم جرات و جسارت پيدا كردند تا در همه جا دست به قيام بزنند. تا آن تاريخ رژيم ادعا مي‌كرد كه ايران جزيره ثبات و آرامش منطقه است و با اقتدار جشن‌هاي 2500 ساله شاهنشاهي برگزار مي‌كرد. نقش تعيين‌كننده مردم آذربايجان در انقلاب‌ها و جنبش‌هاي اجتماعي ايران بر كسي پوشيده نيست و 29 بهمن نيز يكبار ديگر مهر تاييدي بود بر اين ادعا. به نظر برخي صاحبنظران قيام تاريخي مردم تبريز پس از قيام مشهور به كمون پاريس، دومين قيام شهري بدون سازماندهي وسيع در سطح جهان بوده كه به وقوع پيوسته است. از جمله شاخصه‌هاي قابل توجه در اين قيام مردمي رعايت بسياري از نكات اخلاقي بود. در حالي كه در تمام قيام‌هاي شهري كه بدون رهبري و سازماندهي انجام مي‌شود، عده‌اي فرصت‌طلب به غارت مي‌پردازند ولي در 29 بهمن 56 تبريز با‌وجود اينكه مقر حزب رستاخيز و بسياري از بانك‌ها و اتومبيل‌هاي دولتي مورد حمله قرار گرفت ولي حتي احدي دست به يك برگ اسكناس نزد كه حاكي از رشد فرهنگي مردم اين سرزمين دارد. روزنامه اطلاعات در تاريخ دوم اسفندماه 1356 (شماره 15544) نوشت كه در تبريز ده‌ها بانك ويران و ميليون‌ها اسكناس بدون اينكه يك برگ از آن‌ها برداشته شود به آتش كشيده شد، همان روزنامه در هفتم اسفند (شماره 15547) نوشت فقط يك سماور از حزب رستاخيز به سرقت رفته كه سارق آن هم بازداشت شده است. اصلي‌ترين نشانه‌گيري شعارهاي مردمي در اين روز به سمت استبداد و رژيم شاهنشاهي بود. شعارهايي مانند: بيز شاهي ايستميريك والسلام. به همين دليل مي‌توان گفت: قيام مردم تبريز بر ضد ديكتاتوري و ضد استبدادي بود و به مظاهر دولت ضدمردمي رژيم وقت حمله مي‌كرد. واقعه قيام تاريخي مردم تبريز كه مي‌توان آن را آغاز‌گر قيام‌ها و اعتراض‌هاي خياباني در سطح كشور خواند، از آنجا آغاز شد كه مردم تبريز پس از واقعه مدرسه حوزه علميه قم كه منجر به شهادت چند تن از طلاب اين حوزه شد، قرار بود مجلس چهلمي در مسجد قزللي تبريز برگزار كنند كه با ممانعت يكي از نيروهاي نظامي رژيم مواجه شدند. با توهيني كه از سوي سرگرد حق‌شناس به ساحت مقدس مسجد و مردم حاضر انجام شد، جرقه قيام تاريخي مردم تبريز زده شد و به يكباره قيام مردمي خيابان‌ها، كوچه‌ها و محلات تبريز را فراگرفت. قيام 29 بهمن مردم تبريز در عين حال كه قيامي خودجوش بود ولي رنگ و بوي برنامه‌ريزي و سازماندهي توسط روحانيت و دانشجويان نيز به نظر مي‌رسيد. اگرچه بازاري‌هاي تبريز آغازگر اين قيام تاريخي بودند ولي جوانان و اقشار مختلف مردم از دانشجو و دانش‌آموز گرفته تا پزشك و كارگر ادامه دهنده آن بودند. در حالي كه شهروندان تبريزي نيز با ادبيات شفاهي خود شعرهايي را ورد زبان‌ها كردند كه دخالت خارجي‌ها در اين قيام را رد مي‌كرد. جام سينديران اروجعلي اوت يانديران بورجعلي هاردان اولو خاريجه لي؟ تبريزين اؤزويدي، اؤزو بهمنين ايرمي دوققوزو بر اساس آمارهاي غير رسمي در اين روز 10 تا 15 نفر از مردم شهيد و بيش از 150 نفر زخمي شدند. فرداي آن روز دستگيري‌هاي وسيعي در تبريز رويداد و دولت با خشونت تمام كنترل امور را در دست نگهداشت. كريم ارسلاني از بازاريان تبريز و شاهد عيني واقعه در اين زمينه مي‌گويد: تاكيد بيشتر روي اين مسئله بود كه اين مجلس اربعين نبايد يك مجلس عادي و معمولي باشد. وي اضافه مي‌كند: نيروهاي فعال از قبل تصميم گرفته بودند كه مردم را چگونه هدايت كنند و چه كارهايي را انجام دهند و چگونه از غيرت و تعصب مذهبي مردم در تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خميني ‌(ره) استفاده كنند. به گفته يكي از شاهدان عيني قيام 29 بهمن تبريز نيز، در محله شتربان (دوه‌چي) كه محله‌اي مبارز و فقيرنشين است، مردم شاهد ابري از دود باروت و گلوله بودند. گلوله‌اي به سينه يك جوان اصابت كرده بود. جمعيت حاضر مي‌خواستند تا او را به محل امني برسانند، اما او در حالي كه دستش را بر سينه‌اش فشرده بود مانع مي‌شد. وي خود را به پاي ديواري رسانيد و با خون خود روي ديوار نوشت: از خون جوانان وطن لاله دميده و لحظه‌اي بعد به شهادت رسيد. مردم با هر شهيدي كه تقديم مي‌كردند، نه تنها عقب‌نشيني نمي‌كردند بلكه مصمم‌تر مي‌شدند و شعارهاي كوبنده‌تر مي‌دادند، در واقع برگزاري مراسم چهلم شهداي قم، بهانه‌ خوبي شده بود تا مردمي كه يك عمر شاهد زورگويي‌هاي اربابان و ظلم و ستم‌هاي عمال حكومت مركزي بودند بتوانند عليه آنان به پاخيزند و خيانت‌هايشان را افشا كنند و با حمله به مراكز فساد، عمق كينه‌ خود را نشان دهند. قيام مردمي تبريز در وسعتي به طول 12 كيلومتر از دانشگاه آذرآبادگان (دانشگاه تبريز فعلي) در شرق تا ايستگاه راه‌آهن در غرب و در عرض چهار كيلومتر از مقر حزب رستاخير در شمال تا دو خيابان مانده به كنسولگري آمريكا در جنوب گسترده شده بود. آيت‌الله قاضي‌ طباطبايي در پيشاپيش صف انقلابيون تبريز صلابت و صحت قيام را صد‌چندان كرده بود. اين پير مريد امام خميني (ره) در اين مسير حتي از بذل جان نيز ابايي نداشت به طوري كه حتي چند بار روي تظاهراتي كه ايشان در آن حضور داشتند آتش گشوده شد. يكي از جوانان غيرتمند تبريز به نام قربانعلي شاكري در چهارراه دانشسرا زير گلوله ماموران خود را به بالاي مجسمه شاه رساند تا طنابي به گردن آن بيندازد و مردم آن را به زير بكشند، اما گلوله به وي اصابت كرد و به شهادت رسيد. در اين قيام براي نخستين‌بار پس از قيام 15 خرداد 42 ارتش مستقيما به سركوبي مردم پرداخت ولي نخستين جلوه‌هاي پيوستن ارتش به ملت نيز در آن مشاهده شد. تظاهرات چهلم قيام تبريز جنبه تقريبا سراسري در كشور پيدا كرد. مردم اصفهان، شيراز، يزد، جهرم و اهواز كشته‌هايي دادند و مراسم چهلم آنها در دهم فروردين ماه سال 1357 باعث تظاهرات و تجمع‌هاي بيشتري در داخل و توجه جديدي در خارج به فجايع و وقايع ايران شد. مسعود پزشكيان، نماينده مردم تبريز، اسكو و آذرشهر در مجلس شوراي اسلامي در خصوص جو حاكم بر دانشگاه تبريز در آن روز‌ها مي‌گويد: من سال 56 دانشجوي سال اول پزشكي در تبريز بودم، در آن سال‌ها دانشجويان چپ‌گرا سعي داشتند تا اعتقادات و نيات خود را در دانشگاه ترويج دهند و دو قشر خط امام و خط امت را كمتر در تصميم‌سازي‌ها و تصميم‌گيري‌ها دانشگاه دخالت مي‌دادند. وي ادامه داد: با وجود چنين جوي در دانشگاه تبريز، ولي دانشجويان خط امام جايگاه والايي را در اين سال‌ها كسب كرده بودند. وي ادامه داد: دانشجويان نقش مهمي در نظم‌ دادن به قيام ايفا كردند و سعي داشتند به عنوان هدايت‌كننده مردم، از خرابكاري بي‌هدف در جريان قيام جلوگيري كنند. يك هفته پس از واقعه تبريز وزير امور خارجه ايران براي انجام مذاكراتي وارد بغداد شد. به احتمال قريب به يقين، اين سفر در رابطه با رهبري‌هاي سياسي امام (ره) و قيام مردم قم و تبريز بود. امام خميني (ره) به عنوان رهبري مبارز و پيشوايي آشتي‌ناپذير كه از تبعيدگاه خود بر جريان نهضت نظارت و رهبري داشت، پس از قيام شورانگيز 29 بهمن مردم تبريز، قيامي كه جرقه آغاز آن اهانت به او بود، پيامي سراسر نويد و تحسين براي مردم آذربايجان صادر كرد. امام راحل مردم آذربايجان را چنين مورد خطاب قرار مي‌دهند: سلام بر اهالي شجاع و متدين آذربايجان عزيز، درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوي قيام كردند و با فرياد، مرگ بر شاه، خط بطلان بر گزافه‌گويي‌هاي او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز كه با نهضت عظيم خود مشت محكم بر دهان ياوه‌گويان زدند. امام خميني (ره) در اين پيام خود به مردم ايران نويد مي‌دهد، نويد پيروزي نهايي، من به شما اهالي محترم آذربايجان نويد مي‌دهم، نويد پيروزي نهايي. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براي كوبيدن استبداد و خاتمه دادن به خودكامگي و خودسري سلاطين جور به پاخاستيد و فداكاري كرديد. ------------- *بازتاب قيام --------------- راديو بي بي سي در تحليلي كه دو روز پس از قيام مردم تبريز پخش شد، گفت: قيام گسترده مردم تبريز و قتل عام آن بازتاب وسيعي در سراسر ايران و محافل روحاني و غيرروحاني داشت. مراجع و آيات حوزه علميه قم نخستين مقامات روحاني بودند كه در اين خصوص با اعلاميه و تلگراف موضع‌گيري كردند. اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان اروپا، جنبش مسلمانان مبارز، كنفدراسيون محصلان و دانشجويان ايراني خارج از كشور، نهضت آزادي ايران نيز اعلاميه‌هايي نشر دادند. يكي از نشريات وابسته به كنفدراسيون محصلان و دانشجويان ايراني خارج از كشور نوشت: قيام تبريز نه فقط برگي زرين به تاريخ مبارزات ضدارتجاعي و قهرمانانه اهالي ستمكش اين شهر مي‌افزايد، بلكه لحظه‌اي درخشان در تاريخ پيكار خلق‌هاي ميهن است. پس از قيام تبريز دانشجويان مبارز ايراني مقيم كشورهاي اروپايي و آمريكايي دست به افشارگري زدند. در آمريكا جو حاكم چنان گرايش به شاه داشت كه هيچ نشريه معتبر، غير از چند روزنامه محلي و كم‌تيراژ حاضر به چاپ مطالب دانشجويان نشد. روزنامه واشنگتن پست، چند مقاله به اوضاع تبريز اختصاص داد، نيويورك تايمز ضمن صحبت از تركي كه رژيم برداشته، در روزهاي بعد تعداد كشته شدگان تبريز را از شش به بالاتر از 70 نفر رساند و توضيح داد كه بلواي تبريز، بلوايي است پيچيده، ولي ننوشت كه پيچيدگي بلوا در كجا نهفته است. تعدادي از دانشجويان مبارز ايراني مشغول به تحصيل در برلن شرقي (پايتخت جمهوري دمكراتيك سابق آلمان) سفارت ايران را در برلن به اشغال خود درآوردند و به افشاي جنايات شاه و پخش خبر مبارزه مردم تبريز پرداختند، خبر اين جريان به سراسر جهان مخابره شد. دانشجويان مقيم اتريش نيز مقارن سفر وزير امور خارجه ايران كه به دعوت صدراعظم و رئيس جمهور اتريش به آن كشور رفته بود، در خارج دانشگاه وين، دست به تظاهراتي زدند و شعار خود را، حمام خون در ايران قرار دادند. آنها مي‌گفتند تعداد بسيار زيادي از مردم به خصوص از شهر تبريز ضمن تظاهرات در زد و خوردهايي كه با پليس صورت گرفت، كشته شده‌اند. خانم ليزترگود از تهران طي مقاله‌اي در گاردين از اين كه نسبت به تظاهركنندگان ضدرژيم در تبريز با ملايمت برخورد شده است، اظهار تعجب كرده و ضمن آن به نقل از سخنان استاندار جديد آذربايجان نوشته كه او سياست خود را براساس تامين حداكثر آزادي براي مردم قرار داده است.

------------- *و اما نتيجه قيام... ---------------

مقبوليت و محبوبيت روزافزون زعامت سياسي و مذهبي امام خميني (ره)، همان چيزي كه رژيم را براي مقابله با آن به نشر مقاله توهين‌آميز عليه امام واداشت. افشاي پوچ بودن سياست حداكثر آزادي شاه و حقوق بشر كارتر، دشمني و مبارزه با امپرياليسم آمريكا و عوامل وابسته به صهيونيسم جهاني، تداوم انقلاب، برگزاري مراسم چهلم قيام تبريز دست كم در 55 شهر كوچك و بزرگ را مي‌توان از نتايج اين قيام تاريخي خواند. تقارن چهلم شهداي تبريز با هجوم نيروهاي اسرائيل به جنوب لبنان و شهادت تعداد زيادي از مسلمانان لبنان و بازتاب گسترده آن در ايران، ارتباط آرماني هر چه بيشتر مردم ايران و لبنان و فلسطين را فراهم آورد. علما و روحانيون عيد سال 1357 را تحريم و اعلام كردند، روزي كه دگرگون شود احكام خدا، عيد نداريم روزي كه ز مرجع شود اعلام عزا، عيد نداريم روزي كه هزاران نفر از حق طلبان زير شكنجه تبعيد بود رهبر شايسته ما، عيد نداريم. به اين ترتيب چهلم شهدا يكي پس از ديگري به مراسم‌ اعتراض‌آميز گسترده‌تري تبديل مي‌شد. اعتراضاتي كه نظام خودكامه پهلوي را در امواج سهمگين خود در هم شكست.

--------- *ماه‌هاي نخستين بعداز پيروزي انقلاب ------------

در ماه‌هاي نخستين بعد از پيروزي انقلاب، آذربايجان با ناملايماتي روبه‌رو مي‌شود. تبريز نيروهايي را در دامن خود پرورده است كه اين روزها مي‌توانند ساز مخالف رهبري نظام نوپاي بعد از انقلاب را بزنند. مهدي بازرگان و بسياري از دوستان وي در نهضت آزادي اهل تبريزند و سياست گام به گام آنها، صحنه حاكميت را به نفع جمهوري اسلامي ترك گفته است. حزب خلق مسلمان، رسماً علم مبارزه مسلحانه و احقاق حقوق آذربايجان در حاكميت و مرجعيت ديني را برداشته است. اتحاد جماهير شوروي و رهبران حزب توده به تبريز اميدوارند. نخستين شعارهاي محوري انقلاب در تبريز بر سر زبان‌ها مي‌افتد و به همه جاي كشور منتقل مي‌شود. آيت‌الله قاضي تا آخرين لحظه زندگي ارتباطش را با امام خميني (ره)حفظ مي‌كند. نخستين و دومين امام جمعه تبريز، آيت‌الله قاضي و آيت‌الله مدني در حمايت از رهبري امام راحل به شهادت مي‌رسند و اين بار، آذربايجان شعار ديگري سر مي‌دهد كه هنوز به گوش مي‌رسد:« آذربايجان اوياخدي،انقلابا داياخدي »

----------------- *علت‌هاي قيام -----------------

اگر بخواهيم علل اصلي قيام را تبيين كنيم بايد از يك سو به عدم توان رژيم پيشين به انجام كار ويژه‌هاي خويش و از سوي ديگر به خودآگاهي عمومي مردم اشاره كرده و به وجوه ايدئولوژيك يا مشروعيت‌بخش، كارآمدي در تأمين خدمات عمومي، تأمين استقلا‌ل سياسي و اجبار در حاكميت مشروع دولت‌ها توجه داشته باشيم.

----------------- * انقلاب اسلامي تداوم يك اعجاز -----------------

در پايان مي‌توان چنين نتيجه گرفت، انقلاب اسلامي حركتي عميق، پويا و بالنده و در يك عبارت روشن معجزه بود. اعجاز اين حركت به عنوان چكيده قرن‌ها انديشه و آرمان الهي اسلامي، بيشتر از اين جهت جلوه‌گر شد كه تمام تحليل‌ها و ديدگاه‌هاي رايج سياسي را بر هم زد. رويداد انقلاب اسلامي به تصريح دستگاه‌هاي خبري جهان، نظريه‌پرداران علوم اجتماعي و سياسي را شگفت‌زده كرد و آنها را واداشت كه به خطا در پيش‌بيني‌هاي خود اعتراف كنند. بر همين اساس آنها از اين انقلاب به اعجاز در رخدادهاي سياسي تعبير كردند و گويي اين اعجاز مرزها و دامنه‌هاي خود را با گذشت به دو دهه از وقوع آن برنچيده و هنوز ادامه دارد. مرور حوادث و جريان‌هاي سياسي و اجتماعي جهان در سال‌هاي پس از انقلاب اسلامي به روشني اين نكته را آشكار مي‌كند كه گويي بخش اعظمي از اين حوادث به نوعي با انقلاب اسلامي پيوند مي‌خورند. نخستين دستاورد جهاني اين حركت به راستي تحقير آمريكا به عنوان قدرت برتر بود و ديديم كه چگونه جواناني كه با پشتوانه‌هاي ديني و اعتقادي به ميدان گام نهاده بودند، در نخستين بازتاب‌هاي انقلاب پيكار مبارزه را به سوي امپرياليسم جهاني هدايت كردند و مبارزه آنها سبب شعله‌ور شدن آتش كينه‌هاي فرو خفته جهان سوم عليه امپرياليسم شد. پرونده انقلاب ايران با همه تلاش‌هاي پنهان و آشكاري كه براي سركوب آن صورت گرفت، هيچ‌گاه بسته نشد و در هر ورق از اين پرونده نام و عنوان يك حركت و نهضت در جاي جاي جهان ذكر شد، اما اساسي‌ترين بعد انقلاب در واقع همان ويژگي‌هاي اعجازگونه آن بود. تجربه‌هاي جهاني حاكي از آن است كه كشورهاي دگرگون شده از انقلاب با گذشت اندك زماني، دگرگوني يا نشانه‌هاي انحراف در آنها آشكار مي‌شود و يا فشارهاي دروني و بروني فرسايش شديد اقتصادي، ريشه‌هاي انقلاب را مي‌خشكاند اما در انقلاب ايران با وجود شدت فشارهاي دروني و بروني كه بيشتر در قالب محاصره اقتصادي و تحميل كردن يك جنگ همه‌جانبه ظاهر شد، نه تنها ريشه‌هاي اين حركت عظيم دچار آسيب نشد بلكه همين فشارها، پايه‌هاي انقلاب را مستحكم‌تر ساخت و بارش هزاران درد و رنج و كاستي، فرزندان انقلاب را آبديده كرد و طوفان‌هاي سهمگين نه تنها برگ و بار درخت بارور و بهارآور انقلاب را فرو نريخت، بلكه موجب شد كه هر روز جوانه‌هاي تازه بر شاخ و بازوي اين درخت بيشتر برويد. بر همين اساس جامعه ما كه حساس‌ترين دوران سياسي خود را سپري مي‌كند، در رگ‌هاي خود خوني از جنس اعجاز دارد و اين انقلاب كه موهبتي الهي بود جامعه ما را در ميان جوامع جهاني برتري داد، گويي اين موهبت الهي را همانا دست خدا نگاه داشته است. اينك جامعه ما در تداوم همان اعجاز چشم جهانيان را به تعجب گشوده است زيرا هر روز كه رويدادي رخ مي‌دهد نتايج و دستاوردهاي آن بيش از گذشته آشكار مي شود.

گزارش:اميركريم زادشريفي ـ وحيد زينالي خبرنگاران خبرگزاري فارس در تبريز

۱ نظر:

Unknown گفت...

انقلاب، آزادی ، جمهوری اسلامی،  چیبه سر این شعارها آمد . آیتالله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
مسئولین لااقل شجاعت این را داشته باشند که اعلام‏ ‏کنند این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هیچ کس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهار نظر و انتقاد ندارد
امیدوارم تا کاملاً دیر نشده‏ ‏مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهوری اسلامی را در‏ ‏بین تودههای زجر کشیده و سیلیخورده ایران و در سطح جهانی خدشهدار‏ ‏نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند